سپتامبر 092014
 

شماری از صاحب نظران و فقیهان, به طور کلی نسبت به عملکرد و دیدگاههای عالمان مورد احترام حکومت, حساس بودند و دیدگاههای فقهی آنان را مورد نقد و بررسی قرار میدادند. از باب نمونه:

ملاعبدالله تستری (م.1021) از شاگردان برجسته محقق اردبیلی, وقتی که به اصفهان آمد, مورد احترام شاه عباس قرار گرفت و شاه برای وی مدرسه ای ساخت که شمار بسیاری در این مدرسه به فراگیری علوم اسلامی پرداختند.[1]ملاّعبداللّه, فتواهای گوناگونی داشته که پاره ای از آنها مورد مخالفت ماجد شیبانی, قرار گرفته است, از جمله:

1.شیبانی رساله ای در واجب بودن تجارت با مال صغیر, در ردّ نظر ملاعبداللّه نگاشته است.

2.همو رساله دیگری دارد در حلال بودن عنب و زبیب که در سرکه ریخته شوند. در اینرساله نیز به نقد فتوای ملاعبداللّه پرداخته است.[2]

3.همچنین رساله ای دارد در ممنوع بودن دست یازی به سنگهایی که از خرابه های کوفه, کربلا و طوس استخراج می شده و در آن فتوای ملاعبدالله را ردّ کرده است.[3]

بحث از نماز جمعه را نیز می توان از این گونه مباحث دانست. برای نخستین بار, به خامه محقق کرکی رساله مستقلی درباره نماز جمعه سامان یافت. وی در این رساله, نمازجمعه را واجب تخییری دانست. و بر این اساس, به جایز بودن اقامه نماز جمعه حکم داد وبه آن عمل کرد. پس از وی شهید ثانی (م.966ه.) در رساله ای مستقل, نماز جمعه راواجب عینی دانست. ملاعبدالله تستری (م.1021) هم رساله ای در واجب بودن عینی نمازجمعه نگاشت.[4]

پس از عرضه این رساله ها به محافل علمی, بحث نماز جمعه یکی از بحثهای داغ وپردامنه عصرصفوی گردید و علمای بسیاری را رویاروی یکدیگر قرارداد, به گونه ای که گروهی در برابر این دو نظر به حرام بودن اقامه نماز جمعه در عصر غیبت, فتوا دادند!و برای حلّ مشکل, کنگره ای از سوی صدراعظم اعتمادالدوله شیخ علیخان زنگنه برگزار شدکه بیش ترین توجه آن به واجب بودن تخییری نماز جمعه بود.[5]آقا جمال خوانساری رساله ای درباره نماز جمعه نگاشت و دیدگاه واجب بودن تخییری را برگزید و به نقد نظریه واجب بودن عینی و حرام بودن نماز جمعه پرداخت.

شیروانی تمام نوشته های محقق آقا حسین خوانساری را بررسی و مطالب آن را نقد کرد.آقا حسین نیز به تمام ردیه های وی پاسخ داد و شماری از محققان رد بر شیروانی راآخرین نوشته او می دانند که در برگیرنده مسائل: حکمی, کلامی, منطقی و اصولی است.[6]

——————————————————————————-

[1] (طبقات اعلام الشیعه), قرن یازده, ج343/5.

[2] (الذریعه), ج177/11

[3] طبقات اعلام الشیعه), قرن یازده, ج485/5.

[4] همان مدرک346/

[5] (طبقات اعلام الشیعه), قرن دوازدهم, ج205/6, اسماعیلیان, قم.

[6] (الذریعه), ج203/10