منابع موجود حكايت از آن دارند كه در دوره صفويه، نماز جمعه در جامعه تازه شيعی شده ايران، به آرامی اهميت يافته است. پيش از صفويان، اقليتهای شيعی فراوانی در سراسر ايران بودند؛ اما به دنبال پيروزی، بيشتر شهرهای مركزی ايران به تشيع گرويدند. با آمدن فقيهان عرب و سپس عجم به صحنه سياست، زمزمه اقامه جمعه در شهرهای مختلف مطرح شده و محقق كركی نخستين فقيهی بود كه به جد به اين امر توجه كرد.
توجه نخستين فقيه برجسته موافق با دربار صفوی به امر نماز جمعه، نشانگر مطرح شدن همزمان مسأله نماز جمعه با پيدايش دولت صفوی است؛ چيزی كه اساسا ترديدی در آن وجود ندارد صفويان با آغاز حكومت رسمی خود، در ايجاد مناصب دينی، مانند صدارت و يا شيخ الاسلامی- همانند بسياری از مناصب ديگر حكومتی- در چارچوبه سياستهای خود، از حكومتهای پيشين يا معاصر حاكم در منطقه، به ويژه دولت عثمانی تأثير پذيرفتند. آن زمان، نماز جمعه در سراسر كشور عثمانی برگزار میشد و اكنون كه شيعيان حكومت مستقلی تشكيل داده و مناصب دينی خود را در سطحی قابل توجه شكل دادهاند، چرا نماز جمعه را برپا ندارند؟ البته شاهدی بر اين كه شاهان صفوی دستور به برگزاری نماز جمعه داده باشند، در دست نيست. آنچه وجود دارد اين است كه تأسيس حكومت مستقل شيعی نقش مهمی در پيدايش زمينه تاريخی اين تفكر داشته است. فقهای شيعه بر اين باور بودند كه نظر ائمه معصوم- عليهم السلام- در باب نماز جمعه و تأمل در اقامه آن، نه عدم اقامه آن به طور مطلق، بلكه ترك اقامه آن با حاكمان سنی بوده است و اينك كه آن وضع از ميان رفته، شيعيان میتوانند با وجود سلطان عادل يا نايب عام، نماز جمعه را به پا دارند.
بنا به برخی از شواهد، طرح نماز جمعه در روزگار صفويان، در زمان نخستين شاه صفوی صورت گرفته است. در اين زمان، شيعيان به دليل عدم اقامه نماز جمعه، مورد انتقاد علمای سنی عثمانی قرار گرفتند. در كنار آن توجه عالمی برجسته مانند محقق كركی به اين مسأله، سبب شد تا زمينه اقامه آن در ايران فراهم گردد. در اين كه آيا نماز جمعه در زمان شاه اسماعيل نيز برگزار شده است يا نه، شاهدی تاريخی نيافتيم؛ در حالی كه مرحوم آية الله بروجردی نوشتهاند: «شاه اسماعيل صفوی در قبال دولت عثمانی متمايل به اقامه جمعه شده، خود به انتخاب ائمه جمعه برای شهرهای مختلف پرداخت. »
اقامه جمعه در دوره طولانی سلطنت طهماسب (930- 984) جدیتر شد. توضيحات شيخ حسين بن عبد الصمد (م 984) درباره اقامه نماز جمعه در اين عهد مفيد مینمايد. او در رساله عقد الحسينی يا العقد الطهماسبی میگويد: از جمله چيزهايی كه انجام آن در زمان ما ضروری است، نماز جمعه است و اين برای دفع تشنيع اهل سنت است كه بر اين باورند كه [شيعيان] با خدا و رسول مخالفت میكنند و علما اجماع بر ترك آن دارند و ظاهر حال نيز موافقت با آنها دارد. [انجام اين نماز] يا بايد از طريق وجوب تخييری و يا وجوب عينی باشد؛ چرا كه ادله قطعی روشنی بر وجوب آن از نظر قرآن، احاديث رسول صلی الله عليه و آله و ائمه وجود دارد كه صحيح و صريح بوده و نمیتوان آنها را تأويل كرد.
وی در ادامه، به نقل برخی از اختلافات فقهی درباره اشتراط يا عدم اشتراط حضور امام و يا مجتهد پرداخته و سپس مینويسد: «اكنون- بحمد الله- هيچ عذری در ترك آن نداريم، بر خلاف متقدمان ما كه عذرشان در ترك نماز جمعه روشن بود؛ زيرا امامان جمعه را حكام جور نصب میكردند و آنان نيز فسّاق را بدين كار میگماشتند و شيعيان نمیتوانستند امام مورد رضايت خود را برگزينند».
از آنچه شيخ حسين گفته، نكات متعددی به دست میآيد. او از دوستان شهيد ثانی (911- شهيد در رجب 965) بوده و چنان كه میدانيم شهيد اعتقاد به وجوب عينی نماز جمعه داشته است. شهيد در رساله نماز جمعه خود به مشكلی كه شيعيان به دليل سلطه خلفای جور و تعيين ائمه فاسق برای نماز جمعه وجود داشته، اشاره كرده است. شيخ حسين همچنين به رواج تشيع اشاره كرده و به زمينههايی كه با روی كار آمدن دولت صفوی فراهم شده، به خوبی توجه داده است. دخالت دولت صفوی را نيز در ترويج نماز جمعه ستوده است. شيخ حسين رساله مستقلی نيز درباره نماز جمعه دارد و در آنجا هم به عدم وجود مانع در اين عهد برای اقامه جمعه تصريح كرده است.
منابع عصر صفوی، پس از اشارتی كه روملو به شيخ علی كركی، يعنی محقق كركی در توجهش به «اقامت فرايض و واجبات و اوقات جمعه و جماعات» دارد، از تلاش شيخ حسين بن عبد الصمد در اقامه نماز جمعه ياد كردهاند. اسكندر بيك درباره او مینويسد:
«مراتب عالی فقاهت و اجتهاد او در معرض قبول و اذعان علمای عصر درآمده در اقامت نماز جمعه كه بنابر اختلافی كه علمای ملت در شروط آن كرده بودند و مدتهای مديد متروك و مهجور بود، به سعی بليغ به تقديم رسانيده، با جمعی كثير از مؤمنين به آن اقدام مینمود». واله اصفهانی نيز درباره حسين بن عبد الصمد نوشته است: «چون مدتی بود كه اقامت نماز جمعه بنابر اختلاف علما در شرايط وجوب، وقوع آن در ميان مسلمانان متروك و مهجور بود، شيخ بزرگوار در ادای آن لوازم اهتمام به تقديم رسانيده، گزاردن نماز جمعه را در ميان ارباب ايمان شايع گردانيد و تا درگاه آسمان جاه اقامت داشت، دقيقهای از دقايق اقامت جمعه و جماعات فرو نمیگذاشت».
گفتنی است كه طعنه سنيان عثمانی به شيعيان درباره عدم اقامه نماز جمعه تأثير مهمی در تمايل بيشتر شيعيان به اقامه نماز جمعه داشت. مير مخدوم شريفی كه از سنيان قزوين بوده و در پرده تقيه، به دروغ اظهار تشيع كرده و در دربار شاه اسماعيل دوم نفوذ كرده بود، پس از گريز از ايران، رسالهای در ردّ شيعه نوشت و در آنجا به همين مطلب پرداخت. وی ضمن اعتراضاتی كه بر مذهب شيعه داشت، از جمله نوشته است: «از جمله اشكالات اينان، ترك جمعه و جماعت است». درباره نماز جمعه، علی بن عبد العال [محقق كركی] در نوشتههای خود، وجوب نماز جمعه را به حضور امام يا نايب او مشروط كرده و رسالهای در منع وجوب نماز جمعه نوشته است، به طوری كه زين الدين عاملی [شهيد ثانی] كه علم دنيا در اختيارش بود، دريافت كه چنين چيزی سبب تنفّر قلوب ديگران از مذهب آنان میشود. به همين دليل، در برابر رساله كركی، رسالهای نگاشته است. پس از آن، تندیهايی درباره تشيع و محقق كركی كرده و در ادامه شعری از سنيان در نقد شيعه آورده است:
به مذهب كه درست و به ملت كه تمام جماع متعه حلال و نماز جمعه حرام
محقق سبزواری (م 1090) با تأكيد بر اهميت نماز جمعه مینويسد: «فرق مخالفين، تشنيعات عظيمه بر شيعه میكنند كه نماز جمعه را با اين همه تأكيد كه در قرآن و سنت واقع شده و وجوب آن متفق عليه فرق است، شيعه بر ترك آن اقدام مینمايند. ليكن تشنيع ايشان بیموقع است؛ چه، محققان علمای شيعه نماز جمعه را واجب عينی میدانند». اين البته موضع وی و برخی از علماست و نسبت دادن آن به طور كلی به فقهای شيعه، محل تأمل است. سبزواری از تلاشهايی كه از سوی علمای مخالف وجوب نماز جمعه با اقامه آن میشود، چنين ياد كرده است:
ليكن در اين زمانها، بسياری از علمای عصر- اصلحهم الله- بنابر غرضهای نفسانی در وجوب نماز جمعه، مضايقه دارند و بعضی حكم به حرمت میكنند و در اين باب متمسّك به شبهههای ضعيفه سستتر از خانه عنكبوت میشوند و غالب مردم عوامند، يا نزديك به عوام؛ به شبهات ايشان مغرور میشوند و جماعتی اعتماد بر ظاهر ايشان كرده، میگويند: ايشان در كمال ديانت و تقوايند؛ ما پيروی ايشان میكنيم؛ و از حقيقت حال بیخبرند و عقلهای ايشان به تحقيق در اين امور نمیتواند رسيد. به اين تقريب، هرج و مرج عظيم در اين امر رو داده و جماعتی ديگر كه اهليت امامت نماز جمعه ندارند، امامت جمعه كنند و به همين قناعت نكرده، جماعتی را كه اهلند و واجب الاطاعهاند و بر ايشان لازم است كه تقليد و متابعت كنند، تفسيق و تجهيل و تضليل میكنند؛ يعنی حكم به فسق و نادانی و ضلالت ايشان میكنند و گروهی از ضعيف عقلان، عوام را فريب داده به خود دعوت میكنند. و چون اختلاف در ميان مردم بسيار شده، سالها شده كه ارباب دولت متوجه تمييز اين امور و دفع مبطلان و تقويت اهل حق نمیشوند. حضرت واهب منّان- تعالی شأنه- نواب اشرف اقدس اعلی را توفيق آن بدهد كه متوجه همه امور شده، نظم و نسق شرعيات را به درجه اعلی برساند و تمييز هر حقی بر وجه اكمل بجا آورد و محق را از مبطل متميّز سازد و ارشاد خلايق بر وجه اكمل بجا آورد.
بايد دانست كه نماز جمعه حتی با وجود همراهی بسياری از علما و دخالت حكومت، به سرعت شيوع نيافت؛ زيرا مخالفتهای فراوانی با آن صورت گرفت. ملا محمد مقيم يزدی (م 1084) درباره شهر خود- يزد- میگويد: «چون نماز جمعه در شهر من متروك بوده و همچون ساير بلاد معروف و مشهور نيست، راهی جز آن نداشتم تا به همراه فرزندان و مريدانم اقامه جمعه كنم؛ در حالی كه بسياری از بزرگان از من ناخشنود بوده و تنها اندكی حمايت میكردهاند».
از آنجا كه سنّت اقامه نماز جمعه در ميان شيعيان نبود، و فتواهای مخالف با اقامه فراوان وجود داشت، رسميت بخشيدن به اين امر با دشواریهای زيادی مواجه شد. بخش عمدهای از اين دشواریها، جنبه علمی- فقهی داشت؛ چرا كه حكم نماز جمعه چندان واضح و روشن نبود. در اواخر دوره صفوی، عالمی نوشت: «مسائل دينی بر دو قسم است:
اول آن است كه مشخص نيست كه مذهب شيعه و طريقه ايشان در آن مسأله كدام است؛ مثل نماز جمعه كه حرمت آن يا وجوب فی الجمله آن در زمان غيبت صاحب الزمان- صلوات الله عليه- معلوم نيست كه كدام يك از اين دو طريق مذهب شيعه بوده. اين قسم از مسائل را مسائل خلافی میگويند. اگر كسی قائل شود كه نماز جمعه در غيبت معصوم حرام است و ديگری قائل باشد كه نماز جمعه در غيبت معصوم واجب است فی الجمله؛ بر هيچ يك از دو كس واجب نمیشود كه به نوشتن كتاب و رساله، آن ديگری را قائل به مقاله خود كند».
با اين حال، به نظر میرسد كه طرفداران آن بر اوضاع غلبه كرده و توانستند نماز جمعه را برقرار كنند.
با همه عنايتی كه دولت صفوی به مسأله نماز جمعه میتوانست داشته باشد، بايد دانست كه غالب آن دسته از فقها كه قائل به وجوب عينی نماز جمعه بودند و اينان بيشتر اخباریها هستند، اساسا شرط وجود امام معصوم و نايب خاص و عام او را در عصر غيبت لازم نمیديدند تا نيازی به سلطان يا ديگر صاحبمنصبان باشد. در واقع اينان نماز جمعه را منصبی حكومتی نمیديدند؛ با اين حال، در عمل، اقامه جمعه، دستكم در شهرهای مهم، توسط كسانی بود كه منصوب از طرف حكومت بودند.
به هر روی میتوان گفت كه اين مسأله از ديدگاه كليه فقها، در بعد فقهی آن، ارتباطی با سلطان نداشت؛ اما چون بسياری از مسائل عملا در محدوده اختيارات سياسی و رسمی سلطان شيعه بود، از اين رهگذر تناقضی ميان قدرت فقيه و قدرت شاه به وجود میآمد.
اين تناقض میتوانست به اين ترتيب حل شود كه هر چند امام جمعه را شاه تعيين میكرد، اما طبعا وی میبايست فقيه جامع الشرايطی را بدين سمت منصوب نمايد؛ فقيه منصوب، كه از نظر فقهی خود را نصب شده از ناحيه ائمه معصوم- عليهم السلام- میدانست، لزومی نمیديد از اقامه جمعه خودداری كرده، حكم شاه و تعيين او را رد كند. بدين جهت، ساختن مسجد شاه اصفهان [در اصل: مسجد عباسی] به منظور اقامه جمعه و جماعت در آن، به همين دليل بوده و امام جمعه و جماعت اين مسجد رسما از طرف شاه برگزيده میشد.
حتی با وجود آنكه قائلان به وجوب عينی، محدودهای برای قدرت مجتهد و يا حكومت شاه قائل نبودند، در عمل مجتهدان قدرتمند كه عنوان شيخ الاسلام، صدر و يا ملاباشی داشتند، در كار تعيين امامان جمعه نقش اساسی داشتند.
صاحب روضات در شرح زندگی مرحوم آخوند ملا محمد تقی مجلسی (م 1070) مینويسد: «او نخستين كسی است كه منصب امامت جمعه را در دو مسجد بزرگ، بعد از دو امام اقدم؛ سيد داماد (1041) و شيخ بهايی (م 1030) عهدهدار شد. اين پس از زمانی بود كه سالها وضع برگزاری نماز جمعه نامنظم بوده، گاه صاحب ذخيره- محقق سبزواری- و در برخی اوقات شيخ لطف الله اصفهانی آن را اقامه میكردند. سپس كار بر آخوند مستقر شد و تا به امروز از بيت او خارج نشده است … پس از وی فرزندش علامه محمد باقر مجلسی عهدهدار آن گرديد».
گفتنی است كه در برخی از موارد، حتی داشتن منصب شيخ الاسلامی ربطی به قائل به وجوب عينی بودن نماز جمعه يا حتی وجوب تخييری نداشت. شخصی چون علی نقی كمرهای كه زمانی شيخ الاسلام شيراز و پس آن اصفهان بوده و حتی به منصب شيخ الاسلامی رسيد، رسالهای در حرمت اقامه جمعه در عصر غيبت نوشت. همچنين آقا شيخ ابراهيم مشهدی، شيخ الاسلام مشهد نيز رسالهای در تحريم اقامه جمعه در عصر غيبت نوشته است. آقا جمال خوانساری (م 1122) نيز كه از شخصيتهای برجسته اين دوره بود و مراودات فراوانی با شاه سلطان حسين داشت، رسالهای درباره عدم عينيت نماز جمعه دارد بدين ترتيب علما نشان دادند كه از نظر فقهی استقلال فكری خود را دارند.
اين نيز افزودنی است كه كسانی مانند مير داماد و شيخ بهايی، از بزرگان علمای عصر شاه عباس اول، قائل به وجوب تخييری نماز جمعه بودند و همين مقدار برای فراهم شدن زمينه اقامه جمعه به صورت رسمی، بسيار مؤثر بوده است. اقامه نماز جمعه، به گونهای رابطه دينی مردم با حكومت را برقرار میكرد. اين ارتباط، از يك سو برای دربار صفوی مفيد بود و از سوی ديگر برای علمای ملت كه میتوانستند نقش خود را در اين جامعه در دفاع از دين و مردم بهتر ايفا كنند. طبيعی بود كه كسانی از آن سوء استفاده نيز میكردند.
لازم به يادآوری است كه شيخ الاسلام اكثر شهرهای كشور، با مشورت و يا حتی با حكم شيخ الاسلام دار السلطنه اصفهان تعيين میشدند و در اين زمينه، برای نمونه، حكم شيخ بهايی را درباره تغيير محل شيخ الاسلامی عالمی از يزد به مازندران، در دست داريم.
از اين طريق بود كه ائمه جمعه میتوانستند بر كارهای حكام محلی نظارت داشته و از پايمال شدن حقوق بسياری از محرومان جلوگيری نمايند. بديهی است وقتی تنها اجرای عرفيات در محدوده اختيارات حكام محلی قرار میگرفت و نوعا قانونی هم وجود نداشت كه حكام در چارچوبه آن عمل كنند، نفوذ علما در آنها و محبوبيتشان در دلهای مردم و تعيين شان به مقام شيخ الاسلامی و امامت جمعه، آنان را به صورت سپری در مقابل تجاوزات حكام درمیآورد.
در اينجا مناسب است تا اطلاعاتی را كه مرحوم آخوند ملا محمد تقی مجلسی درباره اقامه نماز جمعه در دوره صفوی آورده است، نقل كنيم. وی نويسد: « [از برخی روايات] چنين ظاهر میشود كه وجه ترك نماز جمعه همين بود كه چون هميشه پادشاهان سنی بودند و خود میكردند يا منصوب ايشان و شيعيان از روی تقيه نمیكردند يا با ايشان میكردند تا آن كه حق سبحانه و تعالی به فضل عميم خود پادشاهان صفويه را- انار الله تبارك و تعالی برهانهم- مؤيد گردانيد به ترويج دين مبين حضرات ائمه معصوم- صلوات الله عليهم اجمعين- بعد از آن نماز جمعه را علانية بجا آوردند و اول كسی كه بجا آورد، شيخ نور الدين علی بن عبد العالی بود. شنيدم از ابو البركات و از جد خودم كه چون شيخ علی به اصفهان آمدند، در مسجد جامع عتيق نماز جمعه بجا آوردند، تمام مسجد پر شد كه ديگر جا نماند، و بعد از او شيخ حسين بن عبد الله- طاب ثراه- نماز جمعه بجا میآوردند و بعد از او مولانا عبد الله- طاب ثراه- و بعد از او سيد الفضلا مير محمد باقر داماد- نوّر ضريحه- و بعد از او شيخ بهاء الدين محمد- قدّس سرّه- بجا آوردند و در نجف اشرف مولانا احمد اردبيلی- قدّس سرّه- میكردند و در جبل عامل شيخ حسن و سيد محمد و در مشهد مقدس مير محمد زمان- انار الله مراقدهم الزكيه- بجا آوردند. مجملا به بركت ايشان رواج شرع شد و بعد از آن ترك نشد و اميد است كه اين دولت ابد پيوند متصل به ظهور حضرت صاحب الأمر- صلوات الله عليه- شود و هميشه شعاير اسلام و ايمان برپا باشد بجاه محمد و عترته الاقدسين».
«… و در زمان غيبت اگر خوفی نباشد و ندا كنند، واجب باشد و الّا فلا. و بالخاصه هميشه نماز جمعه بیخوف نبوده است، حتی در اين بلاد كه الحمد لله ربّ العالمين، با آن كه پادشاهان صفويه- ادام الله ظلالهم علی كافّپة العالمين- میخواهند كه هميشه شعاير ايمان و اسلام برپا باشد، طلبه در مقام نفی يكديگر میشوند و بسيار است كه سبب رفع آن میشوند، چون تخيل تفردی كردهاند و میكنند و در هيچ طايفه آن قدر حسد نيست كه در اين طايفه».
4- مشكلات اقامه نماز جمعه در دوره صفوی
در اين دوران، مخالفتها و موافقتهای علما با نماز جمعه تأثير خود را در شدّت و ضعف نماز جمعه داشته است. وجوب تخييری، راه را برای اقامه آن فراهم میكرد، اما مخالفتها نيز به طور جدی وجود داشت. محقق سبزواری در آغاز رساله خود به طور صريح مینويسد: «با وجود وجوب عينی نماز جمعه در عصر و زمان ما، حتی علما، صلحا و بزرگان در اهمال در برگزاری نماز جمعه متفق هستند و به گونهای از آن فاصله گرفتهاند كه اين طاعت در شهرهای ايمان رخت، بربسته است». گفتنی است كه مخالفان نماز جمعه، بسياریشان به شدت بر ضد محقق سبزواری فعاليت میكردند. شيخ علی نواده صاحب معالم- كه خود فرزند شهيد ثانی است- در رسالهای كه بر ضد محقق نوشته، او را متهم به بیسوادی كرده، مینويسد: «وی عمرش را در نماز جمعه و جماعت صرف كرد در حالی كه خواندن سوره فاتحه و اذكار نماز را هم به درستی نمیدانست!» و میافزايد: «در حالی كه وی توجه به بسياری از واجبات يا منكرات ندارد، تلاش خود را منحصر در فراوان كردن نمازگزاران جمعه كرده است؛ چرا كه اين فزونی برای دكان دنيا مناسب است». همچنين مینويسد: «وی زمانی خواندن دو نماز جمعه را در كمتر از يك فرسخ روا میشمرد؛ اما اكنون كه موقعيتی يافته، از رأی خود برگشته تا همه مردم به نماز وی بيايند» .اتهاماتی كه شيخ علی نسبت به محقق مطرح كرده، بر اساس تصريح خود صاحب روضات، بیپايه و از روی بیانصافی است.
جدای از اين قبيل برخوردها، مشكل عمده، اختلاف علمی بر سر وجوب نماز جمعه بود. به هر حال، شماری از مردم از فقهايی پيروی میكردند كه نه تنها به وجوب نماز جمعه قائل نبودند بلكه اقامه آن را در عصر غيبت حرام میدانستند. طبيعی بود كه چنين مردمانی در مراسم نماز جمعه شركت نكنند. عالمانی كه به وجوب اعتقاد داشته و مهمتر منصب امامت جمعه در اختيارشان بود، انتظار داشتند كه دولت در فراهم كردن زمينه اقامه نماز جمعه به آنان كمك كند. محقق سبزواری مینويسد»:
بايد صدور و محتسبان و اهالی شرع، در اوقات دعا، مردم را بر اجتماع در مساجد و مواضع دعا و اشتغال به دعا جهت پادشاه و حامی ملك و ملت تحريض نمايند و در ساعتی كه در روز جمعه، بيع و شراء ممنوع است، امر به تعطيل اسواق و اجتماع در مساجد و حضور جمعات بنمايند تا شعار دين و مراسم شرع را رونق و تازگی بوده باشد و به تدريج مراسم و لوازم شرع و ملت مشرف بر اندراس نگردد و از خاطرهها فراموش نشود
فيض كاشانی در رساله اعتذاريه، از مشكلات عديدهای كه علمای مخالف وجوب نماز جمعه، در اقامه نماز جمعه ايجاد میكردند، سخن گفته است.
صفويه در عرصه دين فرهنگ و سياست ج1 262 3 – نماز جمعه در عهد صفوی ….. ص : 262