اکتبر 082014
 

منابع موجود حكايت از آن دارند كه در دوره صفويه، نماز جمعه در جامعه تازه شيعی شده ايران، به آرامی اهميت يافته است. پيش از صفويان، اقليت‏های شيعی فراوانی در سراسر ايران بودند؛ اما به دنبال پيروزی، بيش‏تر شهرهای مركزی ايران به تشيع گرويدند. با آمدن فقيهان عرب و سپس عجم به صحنه سياست، زمزمه اقامه جمعه در شهرهای مختلف مطرح شده و محقق كركی نخستين فقيهی بود كه به جد به اين امر توجه كرد.

توجه نخستين فقيه برجسته موافق با دربار صفوی به امر نماز جمعه، نشانگر مطرح شدن همزمان مسأله نماز جمعه با پيدايش دولت صفوی است؛ چيزی كه اساسا ترديدی در آن وجود ندارد صفويان با آغاز حكومت رسمی خود، در ايجاد مناصب دينی، مانند صدارت و يا شيخ الاسلامی- همانند بسياری از مناصب ديگر حكومتی- در چارچوبه سياست‏های خود، از حكومت‏های پيشين يا معاصر حاكم در منطقه، به ويژه دولت عثمانی‏ تأثير پذيرفتند. آن زمان، نماز جمعه‏ در سراسر كشور عثمانی برگزار می‏شد و اكنون كه شيعيان حكومت مستقلی تشكيل داده و مناصب دينی خود را در سطحی قابل توجه شكل داده‏اند، چرا نماز جمعه را برپا ندارند؟ البته شاهدی بر اين كه شاهان صفوی دستور به برگزاری نماز جمعه داده باشند، در دست نيست. آنچه وجود دارد اين است كه تأسيس حكومت مستقل شيعی نقش مهمی در پيدايش زمينه تاريخی اين تفكر داشته است. فقهای شيعه‏ بر اين باور بودند كه نظر ائمه معصوم- عليهم السلام- در باب نماز جمعه و تأمل در اقامه آن، نه عدم اقامه آن به طور مطلق، بلكه ترك اقامه آن با حاكمان سنی بوده است و اينك كه آن وضع از ميان رفته، شيعيان می‏توانند با وجود سلطان عادل يا نايب عام، نماز جمعه را به پا دارند.
بنا به برخی از شواهد، طرح نماز جمعه در روزگار صفويان، در زمان نخستين شاه صفوی صورت گرفته است. در اين زمان، شيعيان به دليل عدم اقامه نماز جمعه، مورد انتقاد علمای سنی عثمانی قرار گرفتند. در كنار آن توجه عالمی برجسته مانند محقق كركی به اين مسأله، سبب شد تا زمينه اقامه آن در ايران فراهم گردد. در اين كه آيا نماز جمعه در زمان شاه اسماعيل نيز برگزار شده است يا نه، شاهدی تاريخی نيافتيم؛ در حالی كه مرحوم آية الله بروجردی نوشته‏اند: «شاه اسماعيل صفوی در قبال دولت عثمانی متمايل به اقامه جمعه شده، خود به انتخاب ائمه جمعه برای شهرهای مختلف پرداخت. »
اقامه جمعه در دوره طولانی سلطنت طهماسب (930- 984) جدی‏تر شد. توضيحات شيخ حسين بن عبد الصمد (م 984) درباره اقامه نماز جمعه در اين عهد مفيد می‏نمايد. او در رساله عقد الحسينی يا العقد الطهماسبی می‏گويد: از جمله چيزهايی كه انجام آن در زمان ما ضروری است، نماز جمعه است و اين برای دفع تشنيع اهل سنت است كه بر اين باورند كه [شيعيان‏] با خدا و رسول مخالفت می‏كنند و علما اجماع بر ترك آن دارند و ظاهر حال نيز موافقت با آن‏ها دارد. [انجام اين نماز] يا بايد از طريق وجوب تخييری و يا وجوب عينی باشد؛ چرا كه ادله قطعی روشنی بر وجوب آن از نظر قرآن، احاديث رسول صلی الله عليه و آله و ائمه وجود دارد كه صحيح و صريح بوده و نمی‏توان آن‏ها را تأويل كرد.
وی در ادامه، به نقل برخی از اختلافات فقهی درباره اشتراط يا عدم اشتراط حضور امام و يا مجتهد پرداخته و سپس می‏نويسد: «اكنون- بحمد الله- هيچ عذری در ترك آن نداريم، بر خلاف متقدمان ما كه عذرشان در ترك نماز جمعه روشن بود؛ زيرا امامان جمعه را حكام جور نصب می‏كردند و آنان نيز فسّاق را بدين كار می‏گماشتند و شيعيان نمی‏توانستند امام‏ مورد رضايت خود را برگزينند».
از آنچه شيخ حسين گفته، نكات متعددی به دست می‏آيد. او از دوستان شهيد ثانی (911- شهيد در رجب 965) بوده و چنان كه می‏دانيم شهيد اعتقاد به وجوب عينی نماز جمعه داشته است. شهيد در رساله نماز جمعه خود به مشكلی كه شيعيان به دليل سلطه خلفای جور و تعيين ائمه فاسق برای نماز جمعه وجود داشته، اشاره كرده است. شيخ حسين هم‏چنين به رواج تشيع اشاره كرده و به زمينه‏هايی كه با روی كار آمدن دولت صفوی فراهم شده، به خوبی توجه داده است. دخالت دولت صفوی را نيز در ترويج نماز جمعه ستوده است. شيخ حسين رساله مستقلی نيز درباره نماز جمعه دارد و در آن‏جا هم به عدم وجود مانع در اين عهد برای اقامه جمعه تصريح كرده است.
منابع عصر صفوی، پس از اشارتی كه روملو به شيخ علی كركی، يعنی محقق كركی در توجهش به «اقامت فرايض و واجبات و اوقات جمعه و جماعات» دارد، از تلاش شيخ حسين بن عبد الصمد در اقامه نماز جمعه ياد كرده‏اند. اسكندر بيك درباره او می‏نويسد:
«مراتب عالی فقاهت و اجتهاد او در معرض قبول و اذعان علمای عصر درآمده در اقامت نماز جمعه كه بنابر اختلافی كه علمای ملت در شروط آن كرده بودند و مدتهای مديد متروك و مهجور بود، به سعی بليغ به تقديم رسانيده، با جمعی كثير از مؤمنين به آن اقدام می‏نمود». واله اصفهانی نيز درباره حسين بن عبد الصمد نوشته است: «چون مدتی بود كه اقامت نماز جمعه بنابر اختلاف علما در شرايط وجوب، وقوع آن در ميان مسلمانان متروك و مهجور بود، شيخ بزرگوار در ادای آن لوازم اهتمام به تقديم رسانيده، گزاردن نماز جمعه را در ميان ارباب ايمان شايع گردانيد و تا درگاه آسمان جاه اقامت داشت، دقيقه‏ای از دقايق اقامت جمعه و جماعات فرو نمی‏گذاشت».
گفتنی است كه طعنه سنيان عثمانی به شيعيان درباره عدم اقامه نماز جمعه تأثير مهمی در تمايل بيش‏تر شيعيان به اقامه نماز جمعه داشت. مير مخدوم شريفی كه از سنيان قزوين بوده و در پرده تقيه، به دروغ اظهار تشيع كرده و در دربار شاه اسماعيل دوم نفوذ كرده بود، پس از گريز از ايران، رساله‏ای در ردّ شيعه نوشت و در آن‏جا به همين مطلب پرداخت. وی‏ ضمن اعتراضاتی كه بر مذهب شيعه داشت، از جمله نوشته است: «از جمله اشكالات اينان، ترك جمعه و جماعت است». درباره نماز جمعه، علی بن عبد العال [محقق كركی‏] در نوشته‏های خود، وجوب نماز جمعه را به حضور امام يا نايب او مشروط كرده و رساله‏ای در منع وجوب نماز جمعه نوشته است، به طوری كه زين الدين عاملی [شهيد ثانی‏] كه علم دنيا در اختيارش بود، دريافت كه چنين چيزی سبب تنفّر قلوب ديگران از مذهب آنان می‏شود. به همين دليل، در برابر رساله كركی، رساله‏ای نگاشته است. پس از آن، تندی‏هايی درباره تشيع و محقق كركی كرده و در ادامه شعری از سنيان در نقد شيعه آورده است:
به مذهب كه درست و به ملت كه تمام ‏ جماع متعه حلال و نماز جمعه حرام‏
محقق سبزواری (م 1090) با تأكيد بر اهميت نماز جمعه می‏نويسد: «فرق مخالفين، تشنيعات عظيمه بر شيعه می‏كنند كه نماز جمعه را با اين همه تأكيد كه در قرآن و سنت واقع شده و وجوب آن متفق عليه فرق است، شيعه بر ترك آن اقدام می‏نمايند. ليكن تشنيع ايشان بی‏موقع است؛ چه، محققان علمای شيعه نماز جمعه را واجب عينی می‏دانند». اين البته موضع وی و برخی از علماست و نسبت دادن آن به طور كلی به فقهای شيعه، محل تأمل است. سبزواری از تلاشهايی كه از سوی علمای مخالف وجوب نماز جمعه با اقامه آن می‏شود، چنين ياد كرده است:
ليكن در اين زمان‏ها، بسياری از علمای عصر- اصلحهم الله- بنابر غرض‏های نفسانی در وجوب نماز جمعه، مضايقه دارند و بعضی حكم به حرمت می‏كنند و در اين باب متمسّك به شبهه‏های ضعيفه سست‏تر از خانه عنكبوت می‏شوند و غالب مردم عوامند، يا نزديك به عوام؛ به شبهات ايشان مغرور می‏شوند و جماعتی اعتماد بر ظاهر ايشان كرده، می‏گويند: ايشان در كمال ديانت و تقوايند؛ ما پيروی ايشان می‏كنيم؛ و از حقيقت حال بی‏خبرند و عقل‏های ايشان به تحقيق در اين امور نمی‏تواند رسيد. به اين تقريب، هرج و مرج عظيم در اين امر رو داده و جماعتی ديگر كه اهليت امامت نماز جمعه ندارند، امامت جمعه كنند و به همين قناعت نكرده، جماعتی را كه اهلند و واجب الاطاعه‏اند و بر ايشان لازم است كه تقليد و متابعت كنند، تفسيق و تجهيل و تضليل می‏كنند؛ يعنی حكم به فسق و نادانی و ضلالت ايشان می‏كنند و گروهی از ضعيف عقلان، عوام را فريب داده به خود دعوت می‏كنند. و چون اختلاف در ميان مردم بسيار شده، سالها شده كه ارباب دولت متوجه تمييز اين امور و دفع مبطلان و تقويت اهل حق‏ نمی‏شوند. حضرت واهب منّان- تعالی شأنه- نواب اشرف اقدس اعلی را توفيق آن بدهد كه متوجه همه امور شده، نظم و نسق شرعيات را به درجه اعلی برساند و تمييز هر حقی بر وجه اكمل بجا آورد و محق را از مبطل متميّز سازد و ارشاد خلايق بر وجه اكمل بجا آورد.
بايد دانست كه نماز جمعه حتی با وجود همراهی بسياری از علما و دخالت حكومت، به سرعت شيوع نيافت؛ زيرا مخالفت‏های فراوانی با آن صورت گرفت. ملا محمد مقيم يزدی (م 1084) درباره شهر خود- يزد- می‏گويد: «چون نماز جمعه در شهر من متروك بوده و همچون ساير بلاد معروف و مشهور نيست، راهی جز آن نداشتم تا به همراه فرزندان و مريدانم اقامه جمعه كنم؛ در حالی كه بسياری از بزرگان از من ناخشنود بوده و تنها اندكی حمايت می‏كرده‏اند».
از آن‏جا كه سنّت اقامه نماز جمعه در ميان شيعيان نبود، و فتواهای مخالف با اقامه فراوان وجود داشت، رسميت بخشيدن به اين امر با دشواری‏های زيادی مواجه شد. بخش عمده‏ای از اين دشواری‏ها، جنبه علمی- فقهی داشت؛ چرا كه حكم نماز جمعه چندان واضح و روشن نبود. در اواخر دوره صفوی، عالمی نوشت: «مسائل دينی بر دو قسم است:
اول آن است كه مشخص نيست كه مذهب شيعه و طريقه ايشان در آن مسأله كدام است؛ مثل نماز جمعه كه حرمت آن يا وجوب فی الجمله آن در زمان غيبت صاحب الزمان- صلوات الله عليه- معلوم نيست كه كدام يك از اين دو طريق مذهب شيعه بوده. اين قسم از مسائل را مسائل خلافی می‏گويند. اگر كسی قائل شود كه نماز جمعه در غيبت معصوم حرام است و ديگری قائل باشد كه نماز جمعه در غيبت معصوم واجب است فی الجمله؛ بر هيچ يك از دو كس واجب نمی‏شود كه به نوشتن كتاب و رساله، آن ديگری را قائل به مقاله خود كند».
با اين حال، به نظر می‏رسد كه طرفداران آن بر اوضاع غلبه كرده و توانستند نماز جمعه را برقرار كنند.
با همه عنايتی كه دولت صفوی به مسأله نماز جمعه می‏توانست داشته باشد، بايد دانست كه غالب آن دسته از فقها كه قائل به وجوب عينی نماز جمعه بودند و اينان بيش‏تر اخباری‏ها هستند، اساسا شرط وجود امام معصوم و نايب خاص و عام او را در عصر غيبت‏ لازم نمی‏ديدند تا نيازی به سلطان يا ديگر صاحب‏منصبان باشد. در واقع اينان نماز جمعه را منصبی حكومتی نمی‏ديدند؛ با اين حال، در عمل، اقامه جمعه، دست‏كم در شهرهای مهم، توسط كسانی بود كه منصوب از طرف حكومت بودند.
به هر روی می‏توان گفت كه اين مسأله از ديدگاه كليه فقها، در بعد فقهی آن، ارتباطی با سلطان نداشت؛ اما چون بسياری از مسائل عملا در محدوده اختيارات سياسی و رسمی سلطان شيعه بود، از اين رهگذر تناقضی ميان قدرت فقيه و قدرت شاه به وجود می‏آمد.
اين تناقض می‏توانست به اين ترتيب حل شود كه هر چند امام جمعه را شاه تعيين می‏كرد، اما طبعا وی می‏بايست فقيه جامع الشرايطی را بدين سمت منصوب نمايد؛ فقيه منصوب، كه از نظر فقهی خود را نصب شده از ناحيه ائمه معصوم- عليهم السلام- می‏دانست، لزومی نمی‏ديد از اقامه جمعه خودداری كرده، حكم شاه و تعيين او را رد كند. بدين جهت، ساختن مسجد شاه اصفهان [در اصل: مسجد عباسی‏] به منظور اقامه جمعه و جماعت در آن، به همين دليل بوده و امام جمعه و جماعت اين مسجد رسما از طرف شاه برگزيده می‏شد.
حتی با وجود آنكه قائلان به وجوب عينی، محدوده‏ای برای قدرت مجتهد و يا حكومت شاه قائل نبودند، در عمل مجتهدان قدرتمند كه عنوان شيخ الاسلام، صدر و يا ملاباشی داشتند، در كار تعيين امامان جمعه نقش اساسی داشتند.
صاحب روضات در شرح زندگی مرحوم آخوند ملا محمد تقی مجلسی (م 1070) می‏نويسد: «او نخستين كسی است كه منصب امامت جمعه را در دو مسجد بزرگ، بعد از دو امام اقدم؛ سيد داماد (1041) و شيخ بهايی (م 1030) عهده‏دار شد. اين پس از زمانی بود كه سال‏ها وضع برگزاری نماز جمعه نامنظم بوده، گاه صاحب ذخيره- محقق سبزواری- و در برخی اوقات شيخ لطف الله اصفهانی آن را اقامه می‏كردند. سپس كار بر آخوند مستقر شد و تا به امروز از بيت او خارج نشده است … پس از وی فرزندش علامه محمد باقر مجلسی عهده‏دار آن گرديد».
گفتنی است كه در برخی از موارد، حتی داشتن منصب شيخ الاسلامی ربطی به قائل به وجوب عينی بودن نماز جمعه يا حتی وجوب تخييری نداشت. شخصی چون علی نقی كمره‏ای كه زمانی شيخ الاسلام شيراز و پس آن اصفهان بوده و حتی به منصب شيخ الاسلامی رسيد، رساله‏ای در حرمت اقامه جمعه در عصر غيبت نوشت. هم‏چنين آقا شيخ ابراهيم مشهدی، شيخ الاسلام مشهد نيز رساله‏ای در تحريم اقامه جمعه در عصر غيبت‏ نوشته است. آقا جمال خوانساری (م 1122) نيز كه از شخصيت‏های برجسته اين دوره بود و مراودات فراوانی با شاه سلطان حسين داشت، رساله‏ای درباره عدم عينيت نماز جمعه دارد بدين ترتيب علما نشان دادند كه از نظر فقهی استقلال فكری خود را دارند.
اين نيز افزودنی است كه كسانی مانند مير داماد و شيخ بهايی، از بزرگان علمای عصر شاه عباس اول، قائل به وجوب تخييری نماز جمعه بودند و همين مقدار برای فراهم شدن زمينه اقامه جمعه به صورت رسمی، بسيار مؤثر بوده است. اقامه نماز جمعه، به گونه‏ای رابطه دينی مردم با حكومت را برقرار می‏كرد. اين ارتباط، از يك سو برای دربار صفوی مفيد بود و از سوی ديگر برای علمای ملت كه می‏توانستند نقش خود را در اين جامعه در دفاع از دين و مردم بهتر ايفا كنند. طبيعی بود كه كسانی از آن سوء استفاده نيز می‏كردند.
لازم به يادآوری است كه شيخ الاسلام اكثر شهرهای كشور، با مشورت و يا حتی با حكم شيخ الاسلام دار السلطنه اصفهان تعيين می‏شدند و در اين زمينه، برای نمونه، حكم شيخ بهايی را درباره تغيير محل شيخ الاسلامی عالمی از يزد به مازندران، در دست داريم.
از اين طريق بود كه ائمه جمعه می‏توانستند بر كارهای حكام محلی نظارت داشته و از پايمال شدن حقوق بسياری از محرومان جلوگيری نمايند. بديهی است وقتی تنها اجرای عرفيات در محدوده اختيارات حكام محلی قرار می‏گرفت و نوعا قانونی هم وجود نداشت كه حكام در چارچوبه آن عمل كنند، نفوذ علما در آن‏ها و محبوبيتشان در دل‏های مردم و تعيين شان به مقام شيخ الاسلامی و امامت جمعه، آنان را به صورت سپری در مقابل تجاوزات حكام درمی‏آورد.
در اينجا مناسب است تا اطلاعاتی را كه مرحوم آخوند ملا محمد تقی مجلسی درباره اقامه نماز جمعه در دوره صفوی آورده است، نقل كنيم. وی نويسد: « [از برخی روايات‏] چنين ظاهر می‏شود كه وجه ترك نماز جمعه همين بود كه چون هميشه پادشاهان سنی بودند و خود می‏كردند يا منصوب ايشان و شيعيان از روی تقيه نمی‏كردند يا با ايشان می‏كردند تا آن كه حق سبحانه و تعالی به فضل عميم خود پادشاهان صفويه را- انار الله تبارك و تعالی برهانهم- مؤيد گردانيد به ترويج دين مبين حضرات ائمه معصوم- صلوات الله عليهم اجمعين- بعد از آن نماز جمعه را علانية بجا آوردند و اول كسی كه بجا آورد، شيخ نور الدين علی بن عبد العالی بود. شنيدم از ابو البركات و از جد خودم كه چون شيخ‏ علی به اصفهان آمدند، در مسجد جامع عتيق نماز جمعه بجا آوردند، تمام مسجد پر شد كه ديگر جا نماند، و بعد از او شيخ حسين بن عبد الله- طاب ثراه- نماز جمعه بجا می‏آوردند و بعد از او مولانا عبد الله- طاب ثراه- و بعد از او سيد الفضلا مير محمد باقر داماد- نوّر ضريحه- و بعد از او شيخ بهاء الدين محمد- قدّس سرّه- بجا آوردند و در نجف اشرف مولانا احمد اردبيلی- قدّس سرّه- می‏كردند و در جبل عامل شيخ حسن و سيد محمد و در مشهد مقدس مير محمد زمان- انار الله مراقدهم الزكيه- بجا آوردند. مجملا به بركت ايشان رواج شرع شد و بعد از آن ترك نشد و اميد است كه اين دولت ابد پيوند متصل به ظهور حضرت صاحب الأمر- صلوات الله عليه- شود و هميشه شعاير اسلام و ايمان برپا باشد بجاه محمد و عترته الاقدسين».
«… و در زمان غيبت اگر خوفی نباشد و ندا كنند، واجب باشد و الّا فلا. و بالخاصه هميشه نماز جمعه بی‏خوف نبوده است، حتی در اين بلاد كه الحمد لله ربّ العالمين، با آن كه پادشاهان صفويه- ادام الله ظلالهم علی كافّپة العالمين- می‏خواهند كه هميشه شعاير ايمان و اسلام برپا باشد، طلبه در مقام نفی يكديگر می‏شوند و بسيار است كه سبب رفع آن می‏شوند، چون تخيل تفردی كرده‏اند و می‏كنند و در هيچ طايفه آن قدر حسد نيست كه در اين طايفه».
4- مشكلات اقامه نماز جمعه در دوره صفوی‏
در اين دوران، مخالفت‏ها و موافقت‏های علما با نماز جمعه تأثير خود را در شدّت و ضعف نماز جمعه داشته است. وجوب تخييری، راه را برای اقامه آن فراهم می‏كرد، اما مخالفت‏ها نيز به طور جدی وجود داشت. محقق سبزواری در آغاز رساله خود به طور صريح می‏نويسد: «با وجود وجوب عينی نماز جمعه در عصر و زمان ما، حتی علما، صلحا و بزرگان در اهمال در برگزاری نماز جمعه متفق هستند و به گونه‏ای از آن فاصله گرفته‏اند كه اين طاعت در شهرهای ايمان رخت، بربسته است». گفتنی است كه مخالفان نماز جمعه، بسياری‏شان به شدت بر ضد محقق سبزواری فعاليت می‏كردند. شيخ علی نواده صاحب معالم- كه خود فرزند شهيد ثانی است- در رساله‏ای كه بر ضد محقق نوشته، او را متهم به بی‏سوادی كرده، می‏نويسد: «وی عمرش را در نماز جمعه و جماعت صرف كرد در حالی‏ كه خواندن سوره فاتحه و اذكار نماز را هم به درستی نمی‏دانست!» و می‏افزايد: «در حالی كه وی توجه به بسياری از واجبات يا منكرات ندارد، تلاش خود را منحصر در فراوان كردن نمازگزاران جمعه كرده است؛ چرا كه اين فزونی برای دكان دنيا مناسب است». هم‏چنين می‏نويسد: «وی زمانی خواندن دو نماز جمعه را در كمتر از يك فرسخ روا می‏شمرد؛ اما اكنون كه موقعيتی يافته، از رأی خود برگشته تا همه مردم به نماز وی بيايند» .اتهاماتی كه شيخ علی نسبت به محقق مطرح كرده، بر اساس تصريح خود صاحب روضات، بی‏پايه و از روی بی‏انصافی است.
جدای از اين قبيل برخوردها، مشكل عمده، اختلاف علمی بر سر وجوب نماز جمعه بود. به هر حال، شماری از مردم از فقهايی پيروی می‏كردند كه نه تنها به وجوب نماز جمعه قائل نبودند بلكه اقامه آن را در عصر غيبت حرام می‏دانستند. طبيعی بود كه چنين مردمانی در مراسم نماز جمعه شركت نكنند. عالمانی كه به وجوب اعتقاد داشته و مهم‏تر منصب امامت جمعه در اختيارشان بود، انتظار داشتند كه دولت در فراهم كردن زمينه اقامه نماز جمعه به آنان كمك كند. محقق سبزواری می‏نويسد»:
بايد صدور و محتسبان و اهالی شرع، در اوقات دعا، مردم را بر اجتماع در مساجد و مواضع دعا و اشتغال به دعا جهت پادشاه و حامی ملك و ملت تحريض نمايند و در ساعتی كه در روز جمعه، بيع و شراء ممنوع است، امر به تعطيل اسواق و اجتماع در مساجد و حضور جمعات بنمايند تا شعار دين و مراسم شرع را رونق و تازگی بوده باشد و به تدريج مراسم و لوازم شرع و ملت مشرف بر اندراس نگردد و از خاطره‏ها فراموش نشود
فيض كاشانی در رساله اعتذاريه، از مشكلات عديده‏ای كه علمای مخالف وجوب نماز جمعه، در اقامه نماز جمعه ايجاد می‏كردند، سخن گفته است.

صفويه در عرصه دين فرهنگ و سياست ج‏1 262 3 – نماز جمعه در عهد صفوی ….. ص : 262