مارس 092015
 

سخن از معماري عصر حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله) ، به سبب كمي منابع و اطلاعات، كار چندان ساده اي نيست. آنچه روشن است اين كه فن ساختن بنا در آن دوران، تا حدّي ساده و به دور از هرگونه ظرائف خاصِ هنري و ملهم از معماري عصر جاهليت است. معماري در ميان عرب عصر جاهلي، چندان داراي پيچيدگي و مهندسي خاصي نبوده، بلكه عمدتاً از معيشت صحرايي و بدوي آنان و طبيعت خشك و خشن، الهام گرفته است. مسألة امنيت و حفاظت از توفان هاي شن و باران هاي سيل آسا، دو مقولة مهم و مورد توجه از نوع معماري آن دوران بوده است. عربِ عصر جاهليت را به دو دستة «اهل مدَر» و «اهل وَبَر» تقسيم كرده اند.
مَدَر به معناي گِل است؛ زيرا آنان خانه هاي خود را از گِِل و خشت مي ساختند.

و وَبَر به معناي پوست است؛ زيرا صحرانشينان خيمه ها و محل سكونت خود را ازآن مي بافتند.
از هنگامي كه عرب بدوي به شهر نشيني و سكونت درشهر روآورد، تحوّلي در معماري پديدآمد. مدينه يا يثرب، كه از شهرهاي مهم عرب محسوب مي شد، به سبب هجرت پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) و پذيرش دين جديد از سوي مردم آن شهر، تحوّلات قابل توجهي در معماري آن پديد آمد. ساخت مسجد و عبادتگاه، به ويژه مساجد مهمي چون قبا و مسجد النبي، كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) خود در كار ساختن آن ها نقش داشتند و هم چنين ساختن خانه هايي به وسيلة مهاجران و علاوه بر آن، ساختن قلعه هايي به دست يهوديان در مدينه و منطقة خيبر، كه از استحكام بسيار عالي برخوردار بود، از جلوه هاي مهم تكاملي در اين عرصه است.
در اين پژوهش و تحقيق، بر آنيم تا معماري عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) را در دو محورِ «بناي مسجد» و نيز «ساخت ابنيه» (شامل خانه ها و اطم ها ) تشريح و با شيوه ها، مصالح، مهندسي، ابزارها و در مجموع هنرِ ساخت آن ها آشنا شويم.
مقدمه
«كذب أصحاب الحجر المرسلين آتيناهم آياتنا فكانوا عنها معرضين وكانو ا تيحيتون من الجبال بيوتاً آمنين».
«و همانا مردمِ حِجر (ثمود و قوم صالح) فرستادگان خداوند را دروغگو شمردند. نشانه هاي خود را به آنان داديم. پس، از آنها روي گردانيدند، آنان، ازكوه ها، خانه ها مي تراشيدند، در حالي كه ايمن و آسوده بودند]»( 1 )
اين آية شريفه، اشاره به نوعي خاص از معماري عرب در عصر قبل از اسلام دارد، كه امروزه شهر پترا در اردن مصداق آن تشخيص داده شده است؛ زيرا در آنجا اقوام ثمود و صالح مي زيستند . اين شهر به طور كامل در دل صخره ها و كوه ها ايجاد شده است. قصر، معابد، گورها، خانه ها و حتي ورزشگاه شهر در داخل كوه ها و صخره ها تراشيده شده اند و امنيت بسيار بالايي دارند. اين تمدّن در تاريخ عرب، به تمدّن صخره اي يا عربستان صخره اي معروف است. اين نوعي از معماري در شمال غربي عربستان قديم (شبه جزيره) است.
براين اساس، بخشي از ساكنان شبه جزيره و اعراب اين منطقه، داراي چنين ويژگي و نوع خاص از معماري بوده اند. البته آنان بر اثر عذاب الهي از ميان رفته اند اما آثارشان امروزه در شهر ياد شده مورد بازديد سيّاحان است.
معيشت بخش ديگري از مردم عربستان، در صحراها و باديه ها بوده است و به همين علت، آنان در كتيبه هاي عبري، «عربه» به معناي باديه نشين يا صحرانشين و به عبارتي، بدوي ناميده شده اند. صحراهاي سوزان، لم يزرع و خشكي كه مساحت يكي از آن ها پانصد هزار كيلومتر مربع (الربع الخالي) و حدود يك پنجم عربستان است و نيز بيابان هايي كه شرق، غرب، شمال و جنوب عربستان را از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . حجر: 80.

يكديگرجداساخته است. براساس وضعيت اقليمي و توپوگرافيِ، نوعي سكونت و معيشت را بر اين مردم رقم زده است كه با جابه جايي و نقل و انتقال و عدم ثبات بر روي زمين همراه است.
جايي كه ثبات نباشد، شهري پديد نمي آيد و وقتي شهري نباشد، تمدّن، معماري و آباداني پديد نمي آيد. بنابراين، اقليم و آب و هوا در پيدايي معماري و حتي نوع آن، تأثير گذار است. اعراب اهل مَدَر؛ همان كساني بودند كه زندگي ثابتي داشتند و يكجا نشين بودند. آنان خانه هاي خود را از مَدَر؛ يعني گِل مي ساختند. لذا شهر پديد آوردند و خانه ها ساختند.
اما دستة ديگر، اعرابِ اهل وَبَر هستند كه خانه هاي خود را از خيمه هاي بافته شده از پوست (وَبَر ) بر پا مي كردند. خانه هاي آنان بايد آنچنان سبك باشد كه هرگاه بخواهند آن را از زمين بركنند و با خود ببرند و در جاي ديگري برپا سازند. خيمه ها معمولاً با چند شاخه درخت خرما استوار مي گشت . اينجا جاي خفتن و استراحت بدوي از گرماي شديد آفتاب و توفان بادهاي موسمي و باران هاي پراكنده و نيز سرما بود. اثاث خانة عرب بدوي، مشك آبي بود و ظرفي براي گرم كردن، خوردنيِ مختصري و نيز شتري باركش و شايد هم گوسفندي.
درگيري بر سر آب و چراگاه، از رخدادهاي روزمرة زندگي آنان بود. بديهي است اين نوع زندگي كه يراساس وضعيت اقليمي به آنان تحميل شده است، آنان را با شهر و شهرنشيني بيگانه مي سازد، مگر آن كه حادثه اي خاص رخ دهد؛ مانند وضعيتي كه در سده پنجم ميلادي رخ داد و در زندگي مردم اين مناطق دگرگونيِ محسوس پديدآمد. تغيير مسير جادة كاروان رو، موجب پيدايش شهرها وشهرك هاي تازه گرديد و پيدا شدن اين شهرها، بيابان نشينان را به خود جذب كرد. ازآن هنگام زندگي اجتماعي عرب تا ظهور اسلام در دو بخش صحرانشين و شهر نشين تداوم يافت. شهر نشينان جديد، با الهام از طبيعت پيراموني خويش در صحرا، به ساختن خانه هايي از گِل و خشت و چوب و نخل پرداختند. خانه هايي كه بتواند آنان را از گرماي سوزان، باران هاي سيل آسا و نيز سرما حفظ كند و بر اين اساس نوعي از
تكامل در زندگي اجتماعي عرب صحرا نشين، كه اكنون شهرنشين شده بودند، پديدار شد كه مهمترين جلوة آن، در معماري و شهرسازي بود. اين وضعيت تا زمان ظهور اسلام استمرار داشت . دوراني كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) مبعوث شد، ازچنين ويژگي هايي برخوردار بود. اما آن حضرت، با هجرت به شهر مدينه، تحوّلي بس عظيم در معماري عرب پديد آورد و آن، گره زدنِ اين نوع از معماري با مذهب بود؛ چيزي كه تا آن زمان پيشينه نداشت، يعني ساختن بناي كه به نام او و مسجدالنبي (صلّي الله عليه وآله) اشتهار يافت. اين بناي مذهبي و مقدس، كه پيرامون آن خانه هاي زيادي ساخته شد و مانند نگين انگشتري در مركزيت شهر قرار گرفت، نخستين تجربة اعراب در زمينة معماري در عصر اسلامي بود و بدين وسيله مسلمانان را با ميراث معماري قبل از اسلام پيوند مي زد.
معماري در عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله)
پرداختن به معماري عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و دوران حيات ايشان، كاري است دشوار؛ از يك سو، سادگي معيشت مسلمانان و محل سكونت ونيز شهر نشيني آنان، و درحقيقت بومي بودن معماري وعدم اقتباس والگوگيري ازمعماري هاي سرزمين هاي متمدّني چون روم، ايران و مصر و از سوي ديگر، سكوت منابع عمدة تاريخي و معماريِ پيرامون اين مباحث و نيز برجا نماندن آثاري از آن دوران، پژوهش و تحقيق در اين زمينه را با دشواري هاي زيادي مواجه مي سازد. رشد چشمگير معماري و هنر در سده هاي پس از رحلت حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله) ، كه بيشتر به يك معجزه شبيه بود و آثار باشكوه آن در اقصي نقاط سرزمين هاي تحت سلطة مسلمين؛ از هند تا ايران، آسياي صغير، شامات، آفريقا و مصر و نيز اندلس كه در مساجد، ابنيه ها، كاخ ها، قصرها، خانه ها، كاروانسراها و رباطه ها و … محققان و پژوهشگران عرصة هنر و معماري را مجذوب خود ساخته و آن را محور اصلي كار ايشان قرار داده است. لذا نسبت به بحث پيرامون معماري عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) آنان را غافل ساخته است. با اين وجود در آثار تاريخي و متون جفرافيايي و حديثي، مي توان تا حدودي وضعيت روشني از معماري آن عصر به دست داد. ما بحث معماري در آن دوران را بر محور مسجد، خانه ، اطم و قلعه ها دنبال مي كنيم:
الف ـ مسجد
مسجد و به تعبير ديگر عبادتگاه مسلمانان، تحوّلي عظيم در معماري ايجاد كرد. مسلمانان همواره كوشيدند تا اين مكان مهم عبادي و سياسي را ـ كه محلّ اجتماع و تصميم سازي هاي سياسي و اجتماعي نيز بوده است ـ به بهترين وجه استوار سازند. آن را تزيين كنند و بيشترين ظرافت هاي هنري را در آن به كار ببرند. براين اساس، مسجد داراي جايگاه ويژه اي در معماري اسلامي است. نخستين مسجد در اسلام، كه به دست پيامبرخدا (صلّي الله عليه وآله) برپا شد، به عنوان كانوني فروزان در مدينه يا يثرب، دل ها را تا عصر حاضر متوجه خود ساخت. اين مسجدكه به صورتي بسيار ساده ساخته شده بود، چون نگين انگشتري، در ميان شهر مي درخشيد؛ به ويژه اين كه خانة پيامبر (صلّي الله عليه وآله) دركنار مسجد ونيز خانه هاي صحابه درپيرامون آن، شكل وماهيت مدينه را دگرگون كرد. اهميت بر پايي مسجد تا آنجاست كه در قرآن كريم، عمارت كنندگان آن ستوده شده اند و حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله) نيز بلافاصله پس از مهاجرت به مدينه، به بزرگترين و مهمترين كار؛ يعني ساخت و بر پايي مسجد دست زد. اين امر اهميت و ضرورت چنين اقدامي را روشن تر مي سازد و نخستين كار رسول الله (صلّي الله عليه وآله) پس از ورود به قبا، ساختن مسجد قبا و پس از ورود به يثرب ساختن مسجد النبي (صلّي الله عليه وآله) بود. جايي كه در همان آغاز تأسيس، تبديل به مركز فرمان جامعه در حال رشد مسلمانان گرديد. اين مكان غير از عبادت، كاركردهاي متنوعي چون محل شورا، قضاوت، تقسيم بيت المال، مداوا كردن مجروحان جنگ، ملاقات با گروه ها و وفود، عقد پيمان هاي سياسي و اقتصادي نيز داشت و به عبارتي دارالحكومة مسلمانان بود. «مساجد بعدها به لحاظ نظري وفاداري به اين هر دو جنبه را حفظ كردند و فقدان نهادهاي رسمي در دنياي اسلام، با فقدان متقابل بناهاي رسمي عمومي؛ نظير تالار شهر و يا محاكم، به نقش دوگانة مسجد اهميت بيشتري بخشيد. بدين ترتيب طي فراگردي طبيعي به مركز جامعه، اعتقادي جديد گرديد»( 1 ).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . هيلن برند، معماري اسلامي 41.

در اين مسجد مقدمات تشكيل امت واحد، براساس انعقاد پيمان نامة وطني يا مدني، كه تشكيل جامعة مدني رسول الله (صلّي الله عليه وآله) را نويد مي داد، فراهم شد؛ امت واحدي كه آن حضرت در مدينه شكل داد، شهري بر همان مبنا نيز ايجاد كرد؛ شهري ايده آل كه مسجد نسبتاً سادة آن، در مركز شهر، همة نگاه ها را به خود معطوف مي ساخت و مردم را به هنگام نماز به سوي خود فرا مي خواند. اين نقطة ثقل و دايرة شهر اسلامي است. «اين فضا، فضاي عرصه و نمايشي است كه جنبة مذهبي و همچنين اجتماعي دارد. امت، اجتماعي است كه برخي از افراد آن، آداب و روش زندگي را مشتركاً رعايت مي كنند، به سوي قبلة واحد روي مي گردانند. تصوّر ذهني امت در جامعة اسلامي ايده اي ارگانيك دارد كه در قرآن به صورت بنيان مرصوص مطرح شده است. كلمة بنيان؛ يعني بنا و كلمة مرصوص به معناي ساختماني است كه با رصاص سفيد (قلع) و رصاص سياه (سرب) محكم كاري شده؛ به طوري كه در مقابل عوامل انهدام مقاوم شده است ».( 1 )
مسجد، مكاني است كه پيروان دين، درصف هاي طويل (در عرض) مي ايستند و نگاه خود را به سوي قبله معطوف مي دارند، مسجد مانندكليسا يك سالن اجتماع است، با اين تفاوت كه اين سالن، محور بزرگ آن در عرض جهت يابي شده است. اين سالن به جاي آن كه در عمق يا طول توسعه يابد، در عرض گسترش مي يابد و اين حالت جدا از اختلاف سبك ها، حالتي به مجموعه مي دهد كه آن را از بناهاي مسيحي متمايز مي سازد.( 2 ) براين اساس است كه عرض مسجدالنبي (صلّي الله عليه وآله) بيشتر از طول آن است؛ 60 ذرع (طول)، 70 ذرع (عرض) و همين طور مسجد قبا و ساير مساجد عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) .
مسجد النبي (صلّي الله عليه وآله)
به تعبير قرآني، مسجد النبي، نخستين مسجد در اسلام است كه به دست پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) بنا گرديد؛ {لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَي التَّقْوي‏ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ…}.( 3 )
پيامبرخدا (صلّي الله عليه وآله) در نخستين روز ورود به مدينه يا يثرب، به ساختن مسجدي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بوركهارت، شهر اسلامي، 12.
2 . آگوست شوازي، 175
3 . توبه / 108

پرداخت كه نخستين تجربه جمعي اعراب در معماري بود. صحابه؛ اعم از مهاجر و انصار و حتي شخص پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و نيز زنان در ساختن آن دخيل و سهيم بودند. چون اين مكان براي همه بنا مي شد، بايد در ساختن آن نيز همه شريك مي شدند.( 1 ) پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در حقيقت طراح مسجد و به عبارتي ناظر و همكار در معماري آن محسوب مي شوند؛ زيرا ايشان با دستان مبارك خود، خطي بر روي زمين به صورت مستطيل كشيدند و حد مسجد را تعيين كردند. با يك نيزه ويك خط، به تقسيم زمين به مكاني براي زيستن (خانه اش در كنار مسجد) و فضايي براي نيايش؛ به تعبيري، زندگي مادي و معنوي را با هم توأم ساخت و دين و دنيا را با هم مرتبط كرد و مركزيتي مقدس براي برپايي و شكل گيري شهري اسلامي و مذهبي فراهم ساخت.
در زمين انتخاب شده براي مسجد، چندين قبر از مشركان قرار داشت كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) دستور داد آن ها را نبش كردند و نيز كمي پستي وبلندي داشت كه آن را هموار نمودند و نيز نخلي داخل آن بود كه قطع كردند و آن را آمادة ساختن ديوارها كردند. طول مسجد هفتاد ذرع (35 متر) و عرض آن شصت ذرع(30 متر) كه مساحت آن 4200 ذراع برابر با 1025 متر مربع مي شد . پايه ها و پي ديوارها را از سنگ قرار دادند و ديوارها را از لَبِن (خشت خام ) غير قابل احتراق (آجرِ نسوز ) برپا ساختند . پيِ ديوارهاي مسجد به عمق سه ذراع (حدود 1/5 متر ) با سنگ پر شد و ديوار نيز با پهناي 75 سانتيمتر بنا گرديد.( 2 )
د رانجام اين كارها، رسول الله (صلّي الله عليه وآله) نيز همراه مهاجران و انصار به ساختن مسجد مي پرداختند و خشت و سنگ را منتقل و تا كنار ديوارها مي آوردند. در اين حال بود كه صحابه اشعاري را زمزمه مي كردند.( 3 )
سقف مسجد و ستون ها
ديوارهاي مسجد تا 5 ذراع (2 متر ) بالا رفت. صحابه اموالي را گرد آوردند و آن را به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) تقدم كردند كه با آن مسجد را تزيين و مسقّف كنند و از آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ابن سعد، الطبقات الكبري 1/ 239
2 . صالح لمعي مصطفي، المسجدالنبي، ص،200
3 . ابن هشام، السيرة النبوية 1/496؛ ابن قيم جوزي، زادالمعاد في هدي خير العباد 2/144

حضرت پرسيدند: آيا آن را مسقف كنيم؟ فرمودند: «مابي رغبة عن أخي موسي، عريش كعريش موسي»( 1 ) و به عبارتي ديگر « ابْنُوا لِي عَرِيشاً كَعَرِيشِ مُوسَي، ثمامات و خشبات و ظله كظلة موسي أو الأمر العجل من ذلك » پرسيدند: «و ماظلّة موسي» قال : «كان إذا أقام أصاب رأسه سقف».( 2 )
يعني «من ميل دارم مانند برادرم موسي، سايه باني داشته باشم» عريش، سايه بان را گويند. اعراب آن را از چوب ثمام كه نوعي گياه معروف در باديه بوده، مي ساختند و به آن «مظال» مي گفتندكه به معناي سايه بان است. اين سخن پيامبر (صلّي الله عليه وآله) يكي حكايت از سادگي بنا دارد و ديگر آن كه به كار نبردن آجر و خشت در سقف و استفاده از برگ ها و شاخ هاي نخل خرما مي تواند نور لازم را براي فضا فراهم سازد و آن را روشن گرداند و علاوه بر آن، به سبب وجود بادهايي كه معمولاً در اين اقليم مي وزد هواي مطبوع را داخل فضا به جريان در آورد و باعث خنكي محلً اقامة نماز گردد.
ابن رسته اشاره مي كند كه اين سقف با خاك رُس اندود نشده بود، به هنگام ريزش باران، مسجد پر از گِل مي شد.( 3 ) بر اين اساس لازم بود ستون هايي تعبيه و استوار سازند تا بر فراز آن ستون ها سايه بان يا به عبارتي سقف را قرار دهند. بديهي است، اين ستون ها جز تنة درختان خرما و به عبارتي ستون چوبي مدوّر، چيز ديگري نخواهد بود؛ مصالحي كه در مدينه و عربستان فراوان است. وجود نخلستان هاي انبوه در مدينه ودستيابي به تنة درختان خرما و برگ هاي نخل، معماري اين شهر و سرزمين خشك وصحرايي كه داراي تابستان هاي طولاني وگرم وبادهاي سوزان و زمستان هاي كوتاه را شكلي ديگر بخشيده است.
بديهي است كاربرد چوب و تنه هاي درختان، به سبب گرميِ هوا، برخلاف مناطق سردسير و رطوبت زا، مصالح مناسبي محسوب مي شوند كه مناسب اين توپوگرافي و وضعيت اقليمي خاص هستند و درحقيقت دچار انبساط و انجماد نمي شوند. اين همان تأثير آب و هوا در معماري است كه در عصر حاضر بدان توجّه ويژه وجود دارد. اسكلت بندي از تنة درخت، با برپا كردن چندين تنه و پوشاندن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بيهقي، دلائل النبوة 2/542
2 . خالد عمر خالد، المعالم المسجد النبوي الشريف به نقل از ديلمي، الفردوس الشيروديه ديلمي، 4136
3 . پاپادوپولو، معماري اسلامي،(10)

روي آن با برگ هاي نخل براي سقف مسجدالنبي، حلقة ارتباطي معماري عصر اسلامي و عصر جاهليت عرب است كه اعراب مناطق صحرانشين از ديرباز به اين نوع راه حل، براي زدن سقف، البته در سطوح كم عرض، روي مي آوردند.( 1 )
حدود يازده ستون در فضاي مورد نظر بر افراشته شد و روي آن، از برگ هاي نخل كه به يكديگر بافته شده و با شاخه هاي محكم به صورت كلاف بر روي سطح تنه ها قرار مي گرفت پوشيده شد. يا به عبارت صالح لمعي، پل هايي از چوب بر روي تنة نخل ها استوار و روي آن با برگ نخل پوشيده شد كه حدود 2 متر ارتفاع سقف را تشكيل مي داد.( 2 ) تعدادي از اين يازده ستون، پس از چندي، يادآور خاطره هاي مهمي از دوران پيامبر (صلّي الله عليه وآله) گرديد و هر يك نامي به خود گرفت كه اكنون پس از 14 قرن، آن ستون ها، البته با بازسازي هايي استوار و نام هاي آن ها بر فرازشان يادآور حوادث تاريخيِ عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) هستند؛ مانند ستون توبه. البته برخي كاركردهايي هم داشتند، مانند ستون «مخلقه» كه عطر و خلوق بر آن مي آويختند تا فضاي دروني مسجد را خوشبو سازند و نيز ستون «وفود» كه محل ديدارهاي پيامبر با قبايل بود؛ نوعي محلّ بار عام. همچنين ستون «محرس» كه محلّ نگهباني از رسول الله (صلّي الله عليه وآله) بوده است.( 3 )
اين ستون ها سقف سمت مصلاّ و قبله را پوشش مي داد و بقيه به صورت صحن و بدون سقف ماند.( 4 )
و اما تعداد ستون هايي كه سقف مسجد بر روي آن استوار گشت:
1. ستون هاي ميان منبر و محلّ اقامت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) (روضةالنبي (صلّي الله عليه وآله) )؛ در طول، 6 ستون قرار داشته كه امروزه با سنگ هاي سبز و سفيد مجزّا و مشخّص شده اند و در عرض، 22ستون كه البته بر اساس نظر شيعه در داخل روضه قرار دارند.
2. ستون هاي حدّ اولية مسجد؛ دو صف از ستون هاي غرب و دو صف از ستون هاي شمال، پس از روضة شريفه، حدّ اولية مسجد را نشان مي دهندكه در زمان رسول الله (صلّي الله عليه وآله) مسقف بوده است. اين مكان اولية مسجد، تا قبل ازتوسعه توسط پيامبر بعد از غزوة خيبر است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اگوست شوازي، تاريخ معماري، 155
2 . همان، 200
3 . سمهودي، وفاء الوفا باخبار دارالمصطفي، 1/440 و 450
4 . ابن نجار، اخبار مدينه الرسول 169

3. ستون هاي پس از توسعه، در زمان پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ؛ دو صف از ستون ها در غرب و چهار صف در سمت شمال را دربر مي گيرد.
4. ستون هاي حدّ غربي مسجد پس از توسعه در عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ؛ درغرب مسجد، يازده ستون در يك صف، حدّ مسجد پس از توسعة خيبر را شكل مي دهند.
5 . ستون هاي حد شمالي مسجد پس از توسعة عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ؛ يك صف شامل ده ستون در شمال مسجد، در عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) كه مسجد و صحن امروزي را ازهم جدا مي كند.( 1 )
اما اين ستون ها درآغاز، درسمت قبله قرار داشت؛ البته زماني كه قبله به سمت بيت المقدس بود و زماني كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) قسمت ديوار شمالي را با دو رديف ستون مسقّف ساخت، در اين حال قبله به ديوار جنوبي تغيير يافت و سمت مسقف در دو ستون، در اين ديوار نيز برپا شد و درِ سمت جنوبي بسته و اينجا محلّ برگزاري نماز جماعت شد. ( 2 )
درهاي مسجد
پيامبر (صلّي الله عليه وآله) پس از پايان كار بناي ديوار وسقف، سه ورودي براي مسجد قرار دادند و سه درِ چوبي ساخته، روي پايه ها ي سنگي آن باب ها استوار كردند. اين سه در، هريك به نامي معروف شد:
1. باب جبرئيل (عليه السلام)
و آن، از درهاي مهم مسجد در عصر رسول الله (صلّي الله عليه وآله) بود كه به نام هاي باب الجبر و باب الجنائز نيز معروف بود. اين در، بر ديوار شرقيِ مسجد (ميانة ديوار ) قرار داشت. بعدها در توسعة مسجد، در زمان رسول الله (صلّي الله عليه وآله) ؛ يعني پس از غزوة خيبر حدود چند متر به پايين تر، به سمت شمال منتقل شد. اين باب، هنوز هم البته كمي بيرون تر از مكان اصلي باقي مانده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . خالد محمد خالد، معالم المسجد النبوي الشريف، 35-40
2 . پاپادوپو، 11

2. باب الرحمه
اين در، بر ديوار شمال غربي مسجد قرار گرفت و اكنون با فاصلة بسيار، با جاي اصليِ خود به سمت غرب، همچنان پا برجاست.
3. باب عاتكه
اين در، بر ديوار جنوبي، مقابل خانة عاتكه، دختر عباس قرار داشت. در داخل مسجد، ابتدا محل نماز پيامبر به سمت بيت المقدس، در پايان حد مسجد، از سمت شمال بود؛ به گونه اي كه ستون عايشه پشت ايشان و كمي به سمت شمال مايل مي شد تا به موضع ستون پنجم در موازات باب جبرئيل قرار مي گرفت و باب جبرئيل بر شانة راست ايشان واقع مي شد.( 1 ) پس از تغيير قبله، پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در سمت ديوار جنوبي نماز گزاردند و درِ جنوبي را بستند.
كف مسجد
كفِ مسجدالنبي داراي پوششي ازسنگريزه هاي كوچك بود وچون نمازگزاران بايد بدون كفش وارد مسجد مي شدند، رسم پوشاندن كف مسجد معمول شد. پيامبر نيز خود گاهي به هنگام نماز از زيرانداز (حصير) استفاده مي كردند. ( 2 )
ابوسعيد خدري در روايتي گويد: در مسجد بر پيامبرخدا (صلّي الله عليه وآله) وارد شديم و پرسيديم: اي پيامبر خدا، كدام مسجد بر اساس تقوي بنا نهاده شد؟ پيامبر (صلّي الله عليه وآله) مشتي سنگ ريزه از كف مسجد برداشت و آن را بر زمين پاشيد و فرمود: «هذا مسجدي و مسجدكم»؛ يعني مسجد مدينه.( 3 )
4. ايوان صفه
در شمال مسجد نيز ايوان و سايه باني براي مهاجران فقير ساختند كه به ايوان صُفّه معروف شد.گفته اند حدود هفتاد تن از مهاجران، كه جايي براي سكونت نداشتند،( 4 ) بر روي آن زندگي مي كردند. اين ايوان در كنار ديوار شمالي ساخته شد و مسقّف گرديد. اين كار پس از تغيير قبله انجام شد كه در دومين سال از هجرت بود. ايوان صفه، البته اندكي با تغيير مكان، همچنان موجود است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الياس عبدالغني، تاريخ المسجد النبوي، 104
2 . هيلن برند، ص59
3 . مسلم، صحيح، 15/1398
4 . ابن حجر عسقلاني، فتح الباري بشرح صحيح البخاري 6/595

5 . منبر مسجدالنبي (صلّي الله عليه وآله)
منبر محل وعظ و خطابه و از مهم ترين آثار داخل يك مسجد و مكان مقدس و مذهبي است. منبر معمولاً در سمت راست محراب يا محل اقامة نماز قرار مي گيرد. نمونة مشابه منبر، در مراسم عبادي مسيحي، سكوي وعظ و خطابه است. آمبو (Ambo) كلمه اي كه در كليساي اوايل قرون وسطي براي اشاره به سكوي خطابه دار كليساي بيزانس به عنوان نامي براي تخت استفاده مي شد. نزديكترين نوع سكوي خطابه، منبر بود. ( 1 )
پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) هنگام خواندن خطبه در مسجد النبي (صلّي الله عليه وآله) به تنه درختي از خرما تكيه مي دادند و چون از حالت ايستاده، اظهار خستگي كردند، به روايتي، غلام عباس بن عبدالمطّلب و به روايتي ديگر زني از انصار براي ايشان پلكاني كه داراي سه پله بود به صورت منبر ساخت و حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله) در روز جمعه اي بر روي آن نشست و خطبه خواند.( 2 ) آن حضرت روي پلة سوم نشستند و پاهاي خود را بر روي پلة دوم گذاشتند. با گذشت ايام، منبر يكي از لوازم حتمي مساجد عمده شهرهاي بزرگ شدكه براي مسلمانان نشانه اي بود از حكومت الهي، به معناي تلفيق قدرت هاي سياسي، نظامي و مالي با دين و نه نشانگر جنبة مذهبي صرف.
منبر حضرت محمد (صلّي الله عليه وآله) نشانة كامل اين قدرت ها بود. يكي از نخستين شكل هاي نمادين اسلام را به وجود آورد و به مثابة يك شكل زيبا شناختي، تحوّلِ نسبتاً چشمگيري يافت.( 3 )
برخي نيز گفته اند: منبري كه براي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ساخته شد، مرتفع و از گِل بود؛ يعني پله نداشت. برخي ديگر گفته اند: مانند كرسي يا صندلي بوده كه از چوب گزساخته شده بود.
توسعة مسجد در زمان پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله)
در سال هفتم هجرت، پس از غزوة خيبر، به سبب گسترش جمعيت مسلمانان، پيامبر (صلّي الله عليه وآله) احساس كردند كه مسجد گنجايش نمازگزاران را ندارد و بايد آن را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . هيلن براند، ص46
2 . متقي الهندي، كنزالعمال في سنن و الاقوال 14/58؛ بخاري، صحيح، كتاب الصلوة، 302
3 . همان، 12

توسعه دهد، لذا ديوارهاي مسجد را تخريب و ابعاد آن را به 100 ذرع در 100 ذرع؛ يعني به صورت مربع 49*49 متر در آوردند. در حالي كه پيش از آن،ا مستطيل شكل بود. مربع يكي از شكل هاي هندسي است كه نقشي بزرگ در معماري اسلامي داشته است و پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در اين توسعه، مسجد را با نقشة مربع برگزيد كه نمايانگر شكل بنيادين كعبه است. شكل مربع، غالباً در كهن ترين مساجد ديده شده است. از جمله مسجد كوفه و به مرور شيوة كاربرد مربع در معماري مساجد بسيار دقيق تر از نقشة ساده و كلي آن شد و به اين ترتيب، نخستين فرايند معماري كه از عربستان و از خود پيامبر (صلّي الله عليه وآله) آغاز شد.( 1 ) مساحت توسعه يافته، به ده هزار ذراع؛ يعني برابر با 4900 متر مربع تقريباً بيش از سه برابر مساحت قبلي رسيد. ايشان ستون هايي را به ستون هاي پيشين افزودند كه پيش تر اشاره شد. همچنين بر ارتفاع سقف مسجد افزودند و آن را از 75/1 متر به 5/3 مترمربع رسانيدند كه هفت ذرع بود.( 2 ) اين توسعه سنتي شد براي خلفاي پس از ايشان، كه مساحت مسجد را گسترش دادند.
نمازگاه ميّت
در سمت شرق مسجد النبي، كه البته اكنون در داخل مسجد و در شرق حجره و مرقد رسول الله (صلّي الله عليه وآله) قرار يافته، مكاني براي نماز بر مردگان ساخته شد كه به «مصلّي الجنائز» معروف گرديد. مؤمنان اموات خود را به اين مكان مي آوردند و پيامبر (صلّي الله عليه وآله) بر آنان نماز ميزاردند كه اين رسم همچنان برقرار است و از آن جا ميت را به سوي بقيع، براي دفن مي برند. گفته اند در اين مكان، پيامبر (صلّي الله عليه وآله) يك مرد و زن يهودي زناكار را رجم كرده اند. اين كار دركنار ديوار، در نزديكي باب مسجد انجام شد.( 3 )